همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: یازدهمین فیلم دیوید فینچر یک درام زندگی نامهای با سبک و سیاق کلاسیک است. فیلمنامه را پدر دیوید، جک فینچر در سال ۱۹۹۲ نوشته و در آن از طریق چشمان تیزبین یک فیلمنامهنویس الکلی، یعنی هرمان منکیهویچ اوضاع و احوال دهه ۳۰ هالیوود تصویر میشود: زرق و برق و درخشش هالیوود، سلاطین استودیوها و طبقهبندی شکوه و فساد نهادینه شده در آن.
هرمان منکیهویچ ملقب به منک، فیلمنامهنویس فیلم همشهری کین (۱۹۴۱) است و وقایع زندگی او و چالشهایی که هنگام نوشتن فیلمنامه با اورسن ولز و دیگران داشته در فیلم دیوید فینچر آمده است. این چالشها درگیری او با استودیو و و رقبا و مهم تر از همه درگیریاش با خویشتن خویش است.
اگر با سینمای دیوید فینچر و سینمای اورسن ولز و همچنین اگر با فیلم همشهری کین قرابت و آشنایی نداشته باشید، بازهم دیدن منک شما را شگفت زده میکند و از دیدن این فیلم به احتمال زیاد لذت میبرید. این ذات فیلمهای زندگینامهای است و فینچر استادی تمام در روایت اینگونه داستانها دارد. به لحاظ انگارههای درام اجتماعی و حتی درام عاطفی فیلم فینچر سرشار از قواعد این ژانرهااست. اگر گفته مایکل مان حقیقت داشته باشد دیوید فینچر به نوعی آلفرد هیچکاک هزاره سوم سینمااست.
یک اتفاق بسیار خوشایند این است که پروژه ساخت منک در سال ۱۹۹۷ به در بسته خورد. حضور کوین اسپیسی و جودی فاستر در فیلم قطعی شده بود اما این اتفاق از بیخ و بن برچیده شد و جک فینچر نیز در سال ۲۰۰۳ درگذشت. سرانجام، ساخت فیلم در ژوئیه ۲۰۱۹ رسماً اعلام شد و دیوید به پدرش ادای دین کرد.
مهمترین اتفاق در منک حضور گری اولدمن است. او در هر نقش که فرو میرود آن جامعه بر قامتش مینشیند. فرقی نمیکند او رئیس پلیس شهر گاتهام در فیلم بتمن باشد یا نقش چرچیل نخست وزیر بریتانیا در سیاهترین ساعت را بازی کند که برایش بالاخره اسکار به ارمغان آورد یا در نقش ماندگار سالهای دورش، در لئون در قامت یک پلیس لونتیک مالیخولیایی فاسد جلوهگر شود.
آنچه اولدمن در منک انجام داده به لحاظ بیان و فیزیک حرکتی همان هرمان منکیهویچ حقیقی است. نویسنده نابغه و طراز اول سینما اما الکلی و کله خراب. او سخاوت دارد و پیگیر امور است و اهل مماشات نیست اما این صفات همه در خواب قابل دستیابی است. روایت بعد رفتارشناختی و معنا شناختی زندگی منک بیانگر اینست که او یک الکلی در ته خط زندگی است. در حالیکه فقط ۴۳ سال سن دارد. در واقع نه میشود بی خیال منک شد و نه میشود به او اطمینان کرد. همه این باورپذیریها به نوع فیزیک حرکتی و بیان، گری اولدمن مربوط است. طرفه آنکه اولدمن استاد بازی گرفتن از بازیگر نقش مقابلش نیز هست.
عمده بازیگرانی که از دهه ۹۰ تاکنون با او همبازی بودند چنین ادعایی را شهادت میدهند. کیانو ریوز همبازی او در فیلم دراکولای برام استوکر محصول ۱۹۹۲ ساخته فرانسیس فورد کاپولا گفته بود: گری اولدمن نقش بازی نمی کند. خیال و زندگی را توامان بازی میکند. وقتی مقابل او بودم یک دراکولای حقیقی میدیدم که با انرژی او بخار می شدم.
جان رنو همبازی گری اولدمن در فیلم لئون نیز گفته بود: گری یک نگاه به تکس و فیلمنامه می کرد و دیگر تمام بود. من ده برابر او نیاز به تمرین داشتم. جان هارت بازیگر فقید بریتانیایی نیز که در فیلم تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس ساخته توماس آلفردسون با اولدمن هم بازی بود در باره وی گفته بود: بهتر است در هنگام حرکت و گفتن دیالوگ چشم در چشم اوشوید. گری مانند یک نیروی فراطبیعی شما را به جلو پیش میبرد.
فینچر در منک نیز تقریبا از گروه فیلمسازی سابقش بهره جسته است. دونالد گراهام برت (طراح تولید)، کرک باکستر(تدوین)، ترنت رزنور و آتیکوس راس (موسیقی فیلم) و اریک مسرشمیت، (مدیرفیلمبرداری) این پروژه بودند که همگی سابقه همکاری قبلی با فینچر را داشتند.
یک نکته دیگر، در ۲ سکانس طولانی، گری اولدمن نقش منکهویچ را به گونه ای بازی میکند که او شدیدا الکل مصرف کرده و مست است. به ادعای اریک مسر اشمیت مدیر فیلمبرداری منک، که گفته او را در تلگراف خواندم، یکی از صحنههای این سکانس ۱۰۱ بار تکرار شده است. سهم دیوید ۴۰ بار و سهم گری ۶۱ بار. یعنی هردو تمایل داشتند میشود به جهات گوناگون این صحنه کلیدی بهتر از کار درآورد.
نظر شما